سهندسهند، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

شاهزاده زندگی من

با کلی تاخیر اومدیم

سلام به گل پسرم عزیز دلم که دیگه برای خودت آقایی شدی نفس مامان چند روزی بود که اصلا دلم نمیخواست چیزی توی وبلاگت بنویسم، راستش نه به خاطر اینکه تو شیرین کاری و شیرین زبونی نمیکردی نهههههههههه... در عوض خیلی هم ناز و خواستنی شدی برای مامان فقط به این دلیل بود که اصلا دل و دماغ نشستن پای کامپیوتر رو نداشتم... امروز قصد کردم که دوباره بیام و برات بنویسم. مامانی به حمدالله جشن تولد امسالت رو برات گرفتم و شکر خدا خوب هم شد... ولی متاسفانه هنوز نتونستم عکساش رو برات بزارم که تا دو سه روز دیگه قول میدم بهت این کار رو هم انجام بدم. عسل مامان بگم از خودت که حسابی عشقی شدی برای مامان. خیلی خوشگل حرف میزنی و با حرف زدنت دل میبری... هرجا...
26 شهريور 1391

از مهمونی خدا اومدم

سلام و هزاران سلام جانانه خدمت دوستای گلم توی این ماه مبارکیه با اینکه روزها بلند و کش داره ولی انگار آدم وقت کم میاره، مخصوصا که یه پسر شیطون هم داشته باشی که هی جمع کنی و هی پشت سرت بریزهههههههههه امسال ماه رمضون برعکس پارسال ما یه عالمه مهمونی دعوت شدیم؛ تقریبا از اواخر هفته اول و تمامی هفته دوم و سوم هرشب افطار دعوت داشتیم؛ وای که چقدر خوش میگذره که هی بدو بدو نکنی برای درست کردن افطار و شب هم همه چیز به نحو احسن برای شکم چرانی آماده باشه  اونم با یه عالمه غذاهای خوشمزه توی بعضی از مهمونی ها آقا سهند ما بسیار خوب و مودب بود و بعضی ها هم انگار جناب ج ن میرفت توی جونش و حسابی عذاببببببببببب میداد شبهای احیا هم یه شب با ام...
24 مرداد 1391
1