سهندسهند، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

شاهزاده زندگی من

روزمرگی های ما

1391/4/21 14:57
نویسنده : مامانی
1,376 بازدید
اشتراک گذاری

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net 

سلام به همه دوستای خوبم که توی این مدت باهام همراه بودنقلب و همیشه بهم لطف داشتن.ماچ

البته من هم شما رو فراموش نکردم و مدام به یادتون بودم؛بغل چند وقتی بود که اینترنتمون تموم شده بود و چون از این سرور راضی نبودیم قصد کرده بودیم که عوضش کنیم بعد از مدتی که گشت زدیم و پرس و جو کردیم دیدیدیم نه خیر باید همینو ادامه بدیمزبان اینقدر که الکی قیمتها بالاست نمیشه تغییری تو زندگی داد. خلاصه مجددا همونو شارژ کردیم و الان در خدمت شماییم.قلب

 یه چند روزی رو هم رفتیم کلاردشت، البته باز هم سه تایی، پدرام و مهسا(پسرخاله امیر و خانومش) خیلی اصرار کردن که باهاشون بریم انزلی ولی امیر راضی نبود و میگفت انزلی خیلی دوره و همینطور شلوغه... بنابراین تصمیم گرفتیم که بریم کلاردشت.

وقتی از کلاردشت برگشتیم در خونه رو که باز کردم یه بوی بدی به دماغم خورد که داشت حالم رو بهم میزد، امیر که مشغول اوردن وسایل بود به محضی که رسید بهش گفتم چرا خونه اینقدر بوی بد میده؟؟؟؟ گفت نکنه فریزر خراب شده؟؟؟؟؟ رفتم توی آشپزخونه فریزر یخچال سای بای ساید روشن بود و مشکلی نداشت ولی فریزر تکیه خاموش بود، گفتم ای وای فریزر خاموشه!!!!! امیر با ناراحتی گفت وای کار منهههههههه!!!!! نگو روز رفتن برای چند لحظه فریزر رو خاموش کرده و دیگه یادش رفته که مجددا روشنش کنه و ما هم هوشیار نبودیم و همه مواد غذایی داخل فریزر گندیده بود، همه گوشتهای گوسفندی و ماهیچه ها، همه سبزیجات و لوبیا و سوسیس ها و پنیرهای پیتزا و دیگه همه چیززززززز... خوشبختانه ماهی و میگو و مرغ رو توی فریزر سای بای ساید گذاشته بودم. تند تند کیسه آوردم و وسایل رو ریختم داخلشو امیر هم برد ریخت توی سطل آشغال کوچه... موکت آشپزخونه رو هم درآوردیم اینقدر که آب لجن روش ریخته بود اصلا ترکیده بود، انداختیمش بیرون و فرداش امیر برده بودش  کارخونه و داد بود کارگرها شسته بودنش... تا ساعت 3 و نیم نصفه شب مشغول تمیز کردن و شستن و جابجا کردن بودیم... خلاصه یه جورایی مسافرت از دماغمون در اومد.....

حدود دو هفته اس که دوباره کلاس Relax رو شروع کردم و خیلی ازش راضیم. از دفعه قبل بیشتر روم اثر گذاشته ، دکتر نوری میگه ریلکس برای مادرها یه بازویی که میتونه توی امر بچه داری خیلی بهشون کمک کنه. فعلا مرحله 16 گروهی هستیم. روزی دو تا سه بار باید تمرین کنیم. کلاس TA1 (روابط اجتماعی) رو هم که شروع کرده بودیم تقریبا تموم کردم البته دو جلسه اخر رو نرفتم که قراره برام کاور بزارن.

دوست دارم توی این تابستونیه برم کلاس شنا ثبت نام کنم ولی نمیدونم سهند رو پیش کی بزارم؟؟ از مامانم اینا دورم و هر روز نمیتونم این مسیر رو برم و بیام... کار امیر هم جوری نیست که ادم روش حساب کنه یه روز زود میره و یه روز دیررررر...

البته با دکتر نوری که صحبت میکردم میگفت حتما برای اول مهر مهد ثبت نامش کن که هم بتونی به خودت برسی هم اون بازی با بچه ها رو یاد بگیره(بگذریم که خودش علامه دهره)

بگذریم، بگم از سهند که ماشاالله خیلی بزرگ شده و خیلی زیاد فهمیده اس. دیگه همه چی میگه و خیلی درکش بالاست........

چند روز پیش که رفته بودیم کلاردشت از یه موضوعی ناراحت بودمتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد اومده پیشم با حالت تحکم بهم میگه:  لوفتن (لطفا) لَخبَند بزن(لبخند بزن)....تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

بغلش کردم و حسابی چلوندمش...تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

به جلیز و ولیز میگه جیلیزو بیلیز میکنم

خودش رو برام لوس میکنه و میپره توی بغلم و میگه من کوچولوامممممممم میخوام م ی م ی بخورم تا من هم حسابی نازش کنم و باهاش مثل نی نی کوچولو ها حرف بزنم و یه صدتایی بوسش کنم و بعد خودش خسته بشه و بره دنبال کارش.

عاشق بازی کردن با شنای لب دریاست، یه مقداری براش آوردیم و ریختیم توی لگن حمامش و گذاشتیم روی تراس، هر روز بعدازظهر کارش اینکه که بره با اونا بازی کنه؛ تا چشم من رو دور میبینه با سر میره توی شنا میگم چرا اینطوری میکنی میگه میخوام شنا کنمممممممم...

علاقه زیادی به پدرم داره و میگه فگد فگد(فقط) من نفس بابایی مَدقا(محمدآقا به لسان مامانم) هستم. هیچ کس نفس بابایی نیست. ما هم که یه عمری نفس بابایی بودیم حق نفس بودن نداریم......

بابام هم کلی نازش رو میکشه و میگه راست میگه پسرم فقط سهند نفس منههههههه....

مامانم اینقدر دوستش داره که اصلا اذیت هاشو نمیبینه و میگه بچه ام اصلا اذیت نداره شما ها براش حرف در میارید... مای بیچاره....

مامان اینا که از کربلا اومدن یه دست بلوز و شلوار مجلسی با یه تفنگ که تقریبا مخ در میاره با وسایل پزشکی براش آورده بودن که حسابی سرگرمش کرده... یه چادری سفید خوشگل هم برای من اوردن با یه تی شرت برای امیر... دستشون درد نکنه... البته دایی جواد هم برای من چادری قشنگی آورد، که عکسش رو براتون میزارم.... هر دوشون نقره کوبن

حرفهاش دیگه قلمبه سلمبه شده؛ چند روز پیش به امیر میگفتم دیگه خجالت میکشم که بخوام دعواش کنم حس میکنم یه آدم بزرگههههههههه...

عاشق آهنگ های اندیه آهنگ شیرین شیرینش رو خیلی دوست داره و باهاش میخونه؛تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيدآهنگ های ترکی رو هم لب خونی میکنه معلوم نیست چی میگه ولی وقتی میخوایم خاموش کنیم یا بزنیم یه جای دیگه با ناراحتی میگه میخوام بخونممممممم...تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

 

به ناراحت شدم میگه ناراحَته شدم 

سی دی انیشتین کوچولو رو براش گرفتم برای آموزش زبان چند تا کلمه انگلیسی یاد گرفته بهش میگم بچه چی میشه؟ میگی بی بی میگم میمون چی میشه میگه مانکی میگم سگ چی میشه میگه داگ میگم گربه چی میشه میگه تک( کت) میگم توپ چی میشه میگه ابال(بال) مامان و باباهم درست میگه .به نرده هم میگه فنس

کار اشتباهی که میکنه میگه: مامان من؛ اوغ سایی میکنم(عذرخواهی)

وقتی هم که میخواد گریه کنه میگه: مامان من؛ ببین بوغس کردم(بغض کردم)

از اسباب بازیهاش علاقه زیادی به play mobil ش که از سوئیس برای خریدیم داره و تقریبا هر روز یه سه ساعتی باهاشون بازی میکنه البته ساکت و بی سرو صدا و بدون اذیت اصلا انگار میره توی بهررررررر بازیییییییی.

خدا همه بچه ها رو برای پدر و مادرشون صحیح و سالم نگه داره؛ همینطور نگهداره این گل پسر ما هم بشه...

در ادامه مطلب عکس داریم

 تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

سهند و دوچرخه جدیدش

آقا سهند با دوچرخه جدیدش

سهند لوس لوسی

آقا سهند رفته توی جالباسی مامان اینا و لوس شده، تا نازش رو بکشیم

گل پسرم

گل پسرم

سهند کانتر باز

سهند جونم کانتر بازی میکنه، این ماسک و کلاه رو از سوئیس فروشگاه IKEA براش خریدم

اولین خرید تنهایی سهند

این فرفره اولین خریدتنهایی سهنده، پول از باباییش گرفت و رفت خودش داخل مغازه و به آقای مغازه دار گفت فرفره میخوام، مرده فکر میکرد که باید گمراهش کنه و بهش نده، ولی امیر رفت و گفت هرچی دوستداره بهش بده این اولین خریدشههههه، بعد خودش انتخاب کرد و پول رو داد و از مغازه اومد بیرون، فدات بشم عسل مامان .

سهند و بابایی در دریای عباس آباد

سهند و بابایی در دریای عباس آباد

همه زندگی من

همه زندگی من کنار دریای عباس آباد، تیرماه 91

عشق من

نفس ترین

نفس ترین پسر دنیا

توی همه نفس برام

کنار دریا

ناز بشی مامانی

عاشقتم

سهند در ویلای کلاردشت

ویلای کلاردشت

سهند جونم

پدر و پسر در کلاردشت

پدر و پسر در کلاردشت

عاشقتم

تک ستاره من

ماهی قزل آلا

جای همگی خالی رفتیم ماهی قزل آلای رنگین کمان گرفتیم و کباب کردیم، خیلی تازه و خوشمزه بود

سهند کنار حوضچه ماهی ها

سهند کنار حوضچه ماهی های قزل آلا

اینم عکس چادرهای سوغاتی

اینم عکس چادرهای سوغاتی که قولش رو بهتون داده بودم....

خوش باشید و شاددددددد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (26)

عمولی
22 تیر 91 8:45
عاشق همین گلت گولوت حف زدناشونم
مامان امیر علی
22 تیر 91 14:40
ای جانم ماشاله پسرم مردی شده برای خودش فداش بشم من خیلی خاطرات و عکسهاتون برام شیرین بودن خدا همیشه شاد و سلامت نگهتون داره در کلاسهاتم موفق باشی شنا عالیع کلاس بزار پسری رو برو حتما لازمه عزیزم بوس
مامان کوثر
22 تیر 91 17:54
سلام سهند جون گل گلاب چه عکس های خوشگلی حسابی خوش گذشته کلاردشت الهی همیشه خوش باشی چقدر هم شیرین زبون شدی الهی همیشه غصه های مامان بابا رو از دلشون پاک کنی
سارا-تارا
24 تیر 91 10:35
به به گردش-به به شمال....کلاردشت جای مارو خالی کردید....
سارا-تارا
24 تیر 91 10:36
چه دوچرخه خوشگلی.... از اون خوشگل تر چه گل پسری...
سارا-تارا
24 تیر 91 10:37
چادرهای سوغاتی هم مبارک
مامان آراد(خاطره)
24 تیر 91 16:36
سلام...همیشه به سفر... ممنون که پیشمون اومده بودین...عزیزم گفته بودی لباسای آرادو از کجا میخرم...ما تبریز زندگی میکنیم...از خیابان ولی عصر مغازه نی نی کوچولو...ویا خ.منصور فروشگاه جشنواره...
بهناز خانومی
25 تیر 91 11:32
سلام معصومه جان چه خوب که بالاخره اومدیییی دلومن واستون تنگ شده بود همیشه به سفر و گردش البته انقد هوا گرمه که ادم بمونه تو خونه بهترهههه سوغاتیهات هم مبارک
زهره مامان نیایش
25 تیر 91 14:55
سلام عزیزم همیشه به گردش خوش باشید وبلاگ جدید مبارک یعنی دیگه اون یکی رو آپ نمیکنی به هر حال مجدد لینک شدی پسر گل مبارک باشه دوچرخه ات خیلی قشنگه و مخصوصا اولین خریدت که عالی بود آفرین
آنی
28 تیر 91 17:31
همیشه به سفر و تفریح معصومه جون. عکسای گل پسرت هم نازن, حتمآ واسش اسفند دود کن. سوغاتیات هم مبارک, خیلی قشنگن. به خوشی استفاده کنی دوست خوبم.
مامان نگار
28 تیر 91 19:30
وبلاگ نو مبارک باشه واقعا بچه ها توی این سن شیرین زبونند سهند گلمو ببوسین
fahime
29 تیر 91 10:13
خدا بگردمش
آذر
29 تیر 91 15:58
الهی.....
fahime
30 تیر 91 19:50
پسر گل مبارک باشه دوچرخه ات خیلی قشنگه
مامان نگار
30 تیر 91 20:00
مامان سهند جون من این کیکو از مامی سایت یاد گرفتم خیلی آسونه لینکشو براتون میذارم
http://mamisite.com/forum/viewtopic.php?f=177&t=2725&start=230
امیدوارم درست کنین و عکسشو برامون بذارین


خیلی ممنونم عزیزم بابت محبتت
سمانه
31 تیر 91 19:30
سلام عزيزم ممنونم از حضورت وبلاگ سهند كوچولو را لينك كردم
بهناز خانومی
2 مرداد 91 11:34
اوا معصومه جون هستییییی خوبی گلم خیلی خوشحالم که هستی چرا دیگه آپ نمیکنی روزه نماز تون قبول خانومممممم سهند گلی چطوره؟
مامان ماهان
6 مرداد 91 19:43
به به همیشه به مسافرت گلم وبلاگ جدید هم مبارکههههههههههه چه دوچرخه ای داری عزیزم مبارکههههههههههههه عکسهات یکی از یکی خوشگلتر و نازتره 100000ماشاالله
مامان قندعسل
12 مرداد 91 5:45
ماشالا مردی شده واسه خودش... سوغاتی هاتونم خوشگله.مبارکه
مامان امیر علی
12 مرداد 91 14:33
سلام عزیزم ماشاله کم پیدایی خانم ؟ قبلا هم براتون گفته بودم استعداد یابی نخبگان در خیابان فاطمی بردم بعد هم نقاط ضعف را با مشاوره همونجا و کارگاههای همونجا ادامه دادم ...بزرگترین موسسه در ایران هست با نمایندگیهای زیاد .... برای بسکتبال خودش خیلی علاقه داره ما هم براش حلقه بسکت از کوچیکش گرفتیم و بازی می کرد حالا که بزرگتر شده حلقه را با میخ به دیوار زدیم خیلی بالا و خودش مسابقات تلویزیون می مونه و انجام میده فقط علاقه هست ... شماره تماس نخبگان : Design: Shaar Co. | Copyright © testiq.ir تلفن دفتر مرکزی:9-88977057-021
مامان امیر علی
12 مرداد 91 14:33
موفق باشیدددددددددددد
مامان متین
15 مرداد 91 23:12
سلام خانمی .وبلاگ جدید مبارک. ایشالله همه روزاتون پر از شادی باشه. ماشالله سهند جونم که دیگه مردی شده واسه خودش. خدا حفظش کنه.
نسترن(یک عاشقانه آرام)
16 مرداد 91 13:54
جاااااااااانم خاله فدات شه


قربونت برم من خاله جون
مامان آتین
16 مرداد 91 19:24
ای جونم به این گل پسری شیرین زبون
عکسای ساحلش عااالی بود
دوچرخه شم مباااارک
بوووووس


مرسی مامان مهربون آتین جون
مونا (مامان النا)
9 شهریور 91 16:15
سلام عزیز خاله دلمون برات تنگ شده بود حسابییییییی چه آقایی شدی واسه خودت هزار ماشالله روی ماهت رو میبوسم
بهناز خانومی
21 آذر 91 12:25
ای بابا چی شده آخه کجایی تو نگرانتیم معصومه یه خبری بدههههههههههههه چقد بدجنس شدی تو دخترررررررررررررررررررررررررررررر